دیشلمه

شهر سنگستان

دیشلمه

شهر سنگستان

ترجمه ایت الکرسی

نباشد جز الله پروردگار

 که حیّ است و قیوم آن کردگار

نگیرد خدا را کسالت فرا 

 نه هرگز بخواب اندر آید خدا

زمین و سماوات ، از آن اوست

همه ملک گیتی به فرمان اوست

به درگاه ایزد چه کس را سزاست؟ 

 که سازد شفاعت مگر آن خداست

همه علم گیتیست او را به دست

به هر چیز کاید به هر چیز هست

به چیزی به علم یگانه اله 

احاطه ندارد کسی هیچگاه 

جز آنچه بخواند خدای نکو 

 که مردم بدانند از علم او

بود وسعت علم او بی کران 

فراتر ز ارض است و هفت آسمان

ندارد بر او زحمتی حفظشان 

علّی وعظیم است آن بی نشان 

امید مجد 

غدیر

سکوت عین سکوت است، بی‌همانند است 

که پیشوند ندارد، بدون پسوند است 

زبان رسمی اهل طریقت است سکوت 

سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است 

زمین یخ زده را گرم می‌کند آرام 

سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است 

سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد 

سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است 

سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است 

سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است 

سکوت کرد علی سال‌های پی در پی 

همان علی که در قلعه را ز جا کنده است 

همان علی که به توصیف او قلم در دست 

مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست 

علی به واقعه جنگید با زبان سکوت 

که ذوالفقار علی در نیام برّنده است 

علی به واقعه کار مهم‌تری دارد 

که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است 

از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم! 

از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند است 

از آن سکوت که در عصر خود نمی گنجد 

از آن سکوت که ماضی و حال و آینده است 

از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست 

از آن سکوت که هنگام جنگ ترفند است 

از آن سکوت که دستان حیله را بسته 

و دور گردن فتنه طناب افکنده است 

سکوت کرد علی تا عرب خیال کند 

ابو هریره به فن بیان هنرمند است 

صحابه ای که فقط یک سوال شرعی داشت 

پیاز عکه به ذی الحجه دانه ای چند است؟! 

علی خلیفه شود پیرمرد بیغوله 

یکی است در نظرش با حسن که فرزند است 

ملاک او به رگ و ریشه نیست، از این رو؛ 

محمد بن ابوبکر آبرومند است 

علی خلیفه شود شیوه ی حکومت او 

برای عده ای از قوم ناخوشایند است 

ستانده می‌شود آن رفته‌های بیت المال 

ازین درخت اگر میوه‌ای کسی کنده است 

اگر به پای کنیزانشان شده خلخال 

اگر به گردن دوشیزگان گلوبند است 

علی خلیفه شد آخر اگر چه دیر ولی 

چقدر بر تنش این پیرهن برازنده است 

کنون لباس خلافت چنان زنی باشد 

که توبه کار شده، از گذشته شرمنده است 

برادرم! به تریج قبات برنخورد 

که ناگزیر زبان قصیده برّنده است 

اگرچه روی زبان زبیر تبریک است 

اگرچه بر لب امثال طلحه لبخند است 

اگرچه دور و بر او صحابه جمع شدند 

ولیکن از دلشان باخبر خداوند است

سیدحمیدرضا برقعی

ما ته یک روستا پز می دهیم

مد شده این روزها پز می دهیم

پیش هر کس، هر کجا پز می دهیم

جمعمان هر وقت کامل می شود

یا که می لافیم؛ یا پز می دهیم

کار ما اصلا همین پز دادن است

خوب و خوشحالیم تا پز می دهیم

واقعا خیلی سبک تر می شویم

چون که ریلکس  رها پز می دهیم

هیچ فرقی هم ندارد جای آن

در عروسی یا عزا پز می دهیم

چهره هامان ناز و خوشگل می شود

بس که با ناز و ادا پز می دهیم

یک نفس در خواستگاری هایمان

از سر صدق و صفا پز می دهیم

با نماز و روزه و اعمال هم

دور از چشم خدا پز می دهیم

با قیافه، لنز، مو، گوشی، لباس

روسری، عینک، طلا پز می دهیم

با عمو ها، عمه ها، هر کس که شد

دوست، فامیل، آشنا پز می دهیم

خال کوبی می کنیم ابروی خود

تازه آن هم تا به تا پز می دهیم

می خریم از بوفه ی دانشکده

کیک با کوکا کولا پز می دهیم

کاش این پزها کمی معقول بود

گاه خیلی نابجا پز می دهیم

خان عمومان برج دارد در ونک

ما ته یک روستا پز می دهیم

عمه ی داماد ما هر وقت که

می رود اسپانیا پز می دهیم

خاله رعنا رفته ویلای شمال

بعد ما در این هوا، پز می دهیم

سوپر استار است دختر عمه مان

او خودش نه بلکه ما پز می دهیم

در اتاق سی سی یو، زیر سرم

یا که در حال کما پز می دهیم

در خیابان، با لباس و کیف و کفش

با مگان و زانتیا پز می دهیم

این درست، اما نمی دانم به چی

توی استخر و سونا پز می دهیم

توی مهمانی که غوغا می کنیم

چون که با هم همصدا پز می دهیم

دائماً با امتیاز این و آن

مد شده این روزها پز می دهیم