دیشلمه

شهر سنگستان

دیشلمه

شهر سنگستان

هر جا دلم بخواهد

 

چون میهمانان به سفره ی پر ناز و نعمتی
 خواندی مرا به بستر وصل خود ای پری
هر جا دلم بخواهد من دست می برم
دیگر مگو : ببین به کجا دست می بری
 با میهمان مگوی : بنوش این ، منوش آن
 ای میزبان که پر گل ناز است بسترت
بگذار مست مست بیفتم کنار تو
 بگذار هر چه هست بنوشم ز ساغرت
هر جا دلم بخواهد ، آری ، چنین خوش است
 باید درید هر چه شود بین ما حجاب
باید شکست هر چه شود سد راه وصل
 دیوانه بود باید و مست و خوش و خراب
گه می چرم چو آهوی مستی ، به دست و لب
 در دشت گیسوی تو که صاف است و بی شکن
گه می پرم چو بلبل سرگشته با نگاه
بر گرد آن دو نو گل پنهان به پیرهن
 هر جا دلم بخواهد ، آری به شرم و شوق
دستم خزد به جانب پستان نرم تو
واندر دلم شکفته شود صد گل از غرور
 چون ببنم آن دو گونه ی گلگون ز شرم تو
 تو خنده زن چو کبک ، گریزنده چون غزال
من در پیت چو در پی آهو پلنگ مست
وانگه ترا بگیرم و دستان من روند
 هر جا دلم بخواهد آری چنین خوش است
چشمان شاد گرسنه مستم دود حریص
 بر پیکر برهنه ی پر نور و صاف تو
 بر مرمر ملایم جاندار و گرم تو
بر روی و ران و گردن و پستان و ناف تو
کم کم به شوق دست نوازش کشم بر آن
گلدیس پک و پردگی نازپرورت
هر جا دلم بخواهد من دست می برم
 ای میزبان که پر گل ناز است بسترت
تو شوخ پندگوی ، به خشم و به ناز خوش
من مست پند نشنو ، بی رحم ، بی قرار
و آنگه دگر تو دانی و من ، وین شب شگفت
 وین کنج دنج و بستر خاموش و رازدار

نظرات 1 + ارسال نظر
پریا پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:27 ب.ظ

بی نهایت زیبا بود...

لطف عالی زیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد